داستانی برای بیان اهمیت صداقت
به کارگیری داستان برای بیان اهمیت صداقت
داستان ”امپراطور و بذر گیاه“ را برای کودک تعریف کنید.
این داستان بهطور خلاصه چنین است: امپراطوری بهتمام کودکان سرزمین خود گفت: ”میخواهم جانشینی صادق برای خود انتخاب کنم، ولی شرط آن این است که بتواند بذری را که به او میدهم، خوب پرورش دهد و به گیاهی زیبا تبدیل کند“. آنگاه به تمامی کودکان بذر گیاه داد.
تمام کودکان سعی خود را کردند تا از آن بذرها گیاهانی زیبا پرورش دهند، ولی نتوانستند. یکی از کودکان فکر کرد اگر گلدانم را این گونه نزد امپراطور ببرم، بهطور حتم جانشین او نخواهم شد.
برای همین تصمیم گرفت بذ دیگری را که خودش انتخاب کرده کرده بود، بهکارد، دیگری تصمیم گرفت که گلدان زیبائی را از باغبان منزل بگیرد و بگوید، این همان بذر امپراطور است. هر یک از کودکان سعی کردند بههمین ترتیب رفتار کنند تا جانشین امپراطور شوند. در این بین کودکی بود که نتوانست دروغ بگوید و تصمیم گرفت گلدان را بههمان صورت نزد امپراطور ببرد.
بالاخره بعد از شش ماه روز موعود فرا رسید و امپراطور از تمامی کودکان خواست گلدانهایشان را بیاورند تا او ببیند و جانشین خود را انتخاب کند کودکان گلدانهای خود را که هر یک با حیلهای پرورش داده بودند، با خود بردند. امپراطور تمامی آنان را مشاهده کرد و تحسین نمود، تا نوبت به کودک صادق و راستگو رسید. او به امپراطور گفت: ”من هر کار کردم نتوانستم بذری را که به من داده بودید، عمل بیاورم... ابتدا آن را در گلدانی کوچک کاشته بودم، دیدم گیاه رشد نکرد. گلدانش را عوض کردم، باز هم گیاه رشد نکرد... روزی دو بار به آن آب دادم، ولی بازهم گیاه رشد نکرد عاقبت تصمیم گرفتم آن را به همین صورت نزد شما بیاورم“.
امپراطور گفت: ”من هیچ گاه انتظار نداشتم بذرهائی را که به شما داده بودم، سبز کنند؛ زیرا همه آنها را از قبل پخته بودم. تو کودک راستگوئی هستی. بههمین دلیل من تو را بهخاطر صداقتی که داری، جانشین خود خواهم کرد“.
آنگاه درباره این داستان با کودک صحبت کنید، حتی میتوانید خودتان نیز داستانی را که مفهوم آن بیان ”صداقت و راستی“ افراد است، برای او بخوانید و بازگو کنید تا او بهخوبی معنای درستی و راستگوئی را بفهمد.داستانهایی از زندگی اهل بیت هم میتواند یاری رسان شما در این امر باشد.