** پر ِ پرواز **

تربیت دینی و جرأت اخلاقی (قسمت دوم)

1391/12/13 21:39
نویسنده : منتظر
505 بازدید
اشتراک گذاری

 

        تربیت دینی و جرأت اخلاقی (قسمت دوم)            
در قسمت اول در مورد جرئت و جلوه هاي آن ، جلوه ها و زيانها و گرفتاران جُبن و انواع جرئت صحبت نموديم اينك در ادامه مطلب به مباحث زير مي پردازيم.

علل بي جرئتي

بررسي وسيع تر علل عدم جرئت

مسائل خارجي و اجتماعي كه موجب بي جرئتي مي شود

 

علل بي جرئتي

1- ترس : منشاء‌ عمده و اساسي بي جرئتي است و ديگر جنبه ها به حقيقت شعاع نفوذ آن است كه به گونه هاي مختلف و متنوع  بروز و تجلي مي كند .

اما كودك از چه مي ترسد ؟

از اين  كه اسرار دروني اش فاش شود ، معايبش آشكارشود ، دست از حمايتش بر دارند ،‌ او را طرد و رد كنند ، به بدبختي و فلاكت بيفتد و ...

2- اضطراب : اضطراب ناشي از يك عامل دروني است مثل وحشت ناشي از خيالبافي و وجود تشويش در دل كه معمولاً ريشه آن ناپيدا است . به هر صورت اگر تخيل در جنبه منفي قوي شود آدمي را زبون مي كند .

بررسي وسيع تر علل عدم جرئت

1- حب ذات : حب ذات هدف زندگي را در نگهداري از حيات تعقيب مي كند و طبعاً هر عاملي كه حيات را به خطر اندازد موجب وحشت خواهد شد . حب ذات نمي گذارد كه ما تن به ذلت و رنج دهيم و يا آماده جانبازي و فداكاري شويم . مگر آن كه عاملي قوي تر و اعتقاد و ايمان بر آن غالب گردد و يا حب ذات تغيير مسير دهد و جلوه ي ابدي  و لايزالي به خود گيرد .

2- مهر طلبي :  بسياري از كودكان به تبعيت از روش غلط والدين ، اقبال و ادبار ديگران را موجب قوت يا ضعف شخصيت مي دانند . اما ديگران چه كساني را بيشتر مورد مهر وعنايت قرار مي دهند ؟ افراد افتاده ، ناتوان ، بيمار، ‌كم حرف ، عاجز نما و ... ؟ اينان خود را قابل ترحم نشان مي دهند تا مهر و عواطف ديگران را به سوي خود جلب نمايند .

3- خودايده آلي : اظهار نظر ديگران درباره كودك  موجب غلو او درباره خودش مي گردد و از وجودش قهرماني ‌تخيلي ولي ايده آل مي سازد . براي اين كه اين بت نشكند و اين قهرمان شكست نخورد ، مي كوشد به هر صورتي شده موقعيتش را در پس پرده محفوظ نگه دارد و ضعف و فتورش را عيان نسازد  و از اين روي در خود فرو مي رود ، عزلت گزين مي شود  در ميان جمع كمتر  ابراز وجود مي كند و ...

4- احساس كهتري : نارضايي كودك  از ساختمان تن ، از پيشرفت  درسي ، از فكر و هوش ، از انديشه ها و نارسايي ها  او را از خود متنفر و دچار نوعي  احساس كهتري مي كند .

5- حفظ آزادي  : كودك آزاد منش است  - اگر جرئت كند آزادي او به خطر مي افتد – بدين سان مجبور است  خلاف آن رفتار   كند و شهامت خود را از دست بدهد .

6- نگراني و تشويش :نگراني از اين كه اگر واقعيتش آشكار شود بي ياور بماند ، كسي او را دوست نداشته باشد ، دركارش مداخله كنند ،‌ او را مقصر به حساب آورند و ....

 

اما از مسائل خارجي و اجتماعي كه موجب بي جرئتي مي شود :

1- وجود گروه همسالان : آنان در اثر تربيت غلط به سادگي مي توانند جرئت را از ما زائل سازند و ما را تحت تأثير تلقينات ناميمون خود قرار دهند . اشخاص ‌دروغگو ، دورو و فريبكار، جرئت را از آدمي سلب مي كنند و آدمي را وامي دارند كه بر خلاف اعتمادش  كار كنند .

2- وجود خانواده بي حساب :  اگر طفل راست بگويد سيلي مي خورد ، تنبيه مي شود ، آبرويش از ميان مي رود و بر عكس اگر دروغ بگويد و بزدلي  به خرج دهد جان و آبرويش  در امان است.

3- وجود فساد و تباهي در جامعه : وقتي جامعه فاسد و كوته انديش باشد ، و به هنگامي كه محيط ، كثيف و رنج آميز باشد ، آدمي از همه چيز دست مي شويد  و از واقعيات  مي گريزد. البته اين وضع براي افراد ضعيف النفس و سست اراده صادق است .

4- پيشامدها و وقايع ناگوار : خاطرات مؤثر گذشته نمي ميرند و ذهن و انديشه ما را فارغ نمي گذارند ،‌ همه گاه در برابر چشمان ما هستند و ‌از قدرتشان كاسته نمي شود . ما گمان مي كنيم كودك حادثه اي را كه بر سرش آمده فراموش كرده است  ، تنبيهات و طعنه ها از نظرش محو شده اند ،‌ غافل  از اين كه اين مسائل همه گاه  در ذهن طفل زنده و جاويد است و در قعر روح و ذهن اوست . ناكامي ها و پريشاني ها هرگز از خاطر او محو نمي شوند و همانها كافي هستند كه او را محتاط و دورانديش نگه دارند .

5- از ديگر علل در اين زمينه مي توان فقدان محبت صادقانه ، خشونت و سختگيري ، مداخله در امور كودك ، توهين ها و تحقيرها ، اجحاف ها و ظلم و تعدي ها را نام برد .

نقش والدين  در بي جرئتي كودكان

1- تنبيه سخت والدين : شك نيست كه كودك گنهكار ، با در نظر داشتن اصول و مقدماتي بايد تنبيه شود ولي تنبيهي عادلانه و همراه با مهر و رأفت . تنبيهات سخت چون محركهاي خطرناكي هستند كه نتيجه اش به صورت درهم شكستن شخصيت كودك مي شود و آدمي را محتاط بار مي آورد .

2- طعن ها و سرزنش هاي سخت :  انتقاد و ملامت خوب است به شرطي كه در حضور ديگران نباشد ، با ملايمت  و از روي خير خواهي انجام گيرد و غرور او را نشكند . بسياري از ورشكستگي هاي اخلاق ، فساد كاري ها و بي جرئتي ها ناشي از طعن  و ملامت سخت است .

3- طرد كردن كودك : گاهي از آن بابت طفل جرئت ندارد كه مي ترسد اگر حقيقت را مطرح كند به طرد و ردش بپردازند و او را احمق و بي عرضه بخوانند . طرد كردن كودك نه تنها او را خشمگين مي سازد بلكه جرئت او را از ميان مي برد.

4- غرور و پرتوقعي  والدين : چه بسيارند والديني كه خود را عقل كل و دور از هرگونه خطايي  مي دانند و بدين نظر سطح توقعشان از كودك بالا و در حد خودشان است . اگر طفل  خطاي ساده اي را كه حتي گاهي خود مرتكب مي شوند مرتكب شود ، او را مورد طعن و سركوفت خود قرارداده  و شرمنده اش مي سازند . اين امر ممكن است زمينه را براي ايجاد ترس و لااقل  حياي ابلهانه در كودك فراهم سازد .

5- بدآموزي هاي والدين : والدين ترسو ، كودكان ترسو بار مي آورند  و بالاخره  پدر و مادري كه مسائل واقعي را در زير ماسكي  پنهان مي سازند و حقايق را ناديده مي گيرند قادر به داشتن كودك با جرئت نخواهند شد .

6- ايجاد وحشت و اضطراب در دل كودك :گاهي كودك جرئت ندارد از آن باب كه نكند بين او و والدينش برخوردي رخ دهد .  شك نيست در اثر برخوردها و منجر شدن امر به جدل و مناقشه ، اين كودك است كه هميشه محكوم خواهد بود و طفل انديشمند و عاقبت انديش هرگز خود را در گيرودار چنين جدلي نخواهد انداخت . ولي از اين درگيري ها  مضطرب  است چون آينده و حال خود را در خطر مي بيند . تداوم اين اضطراب تدريجاً موجب ايجاد روح جُبن در كودك خواهد شد .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)