** پر ِ پرواز **

نقش الگوهاي رفتاري در پرورش احساس مذهبي (4)

1391/12/13 22:26
نویسنده : منتظر
485 بازدید
اشتراک گذاری

نقش الگوهاي رفتاري در پرورش احساس مذهبي (4)

  

در قسمت قبل مطلب مربوط به تأثير يادگيري غيرمستقيم يا مشاهده اي در ايجاد و تقويت احساس مذهبي  را مطرح نموديم اينك مي خوانيم ...

هر قدر الگوهاي بزرگسال براي بچه ها مطلوب تر و محبوب تر باشند ، ميزان تأثير پذيري بيشتر و پايدارتر مي شود . بچه ها رفتار الگوهاي مطلوبشان را بسيار دوست دارند و مايلند كه با آنان همانند سازي كنند و رفتاري همسان رفتار الگوهاي خود داشته باشند . بچه ها هر قدر بيشتر پدر ، مادر ، دايي ، خاله ، عمه ، عمو و معلم خودشان را قلباً دوست داشته باشند ، به صورت ارادي و غير ارادي تلاش مي كنند كه رفتاري نظير رفتار آنها داشته باشند. اين امر گرايشي كاملاً طبيعي و فطري است. لذا اگر پدر ، مادر و معلم دلشان مي خواهد كه فرزندان و شاگردانشان باورها و رفتارهاي مطلوب آنها را مورد توجه كامل قرار داده ، وجودشان متصف به ويژگيهاي مورد نظر شود ، بايد در درجه اول همواره سعي كنند كه رفتارشان محبت آميز باشد تا قلوب آنان را مسخّر نمايند . زيرا هر اندازه پيوندهاي عاطفي ميان ايشان بيشتر باشد ، همانند سازيها افزون و افزونتر مي شود . در اين شرايط ديگر نياز چنداني به پند و اندرز و موعظه مستقيم نخواهد بود.

وقتي كه كودك و يا نوجوان نسبت به رفتار بزرگسالاني همچون پدر و مادر والگوهاي رفتاري فوق العاده مؤثر همانند دايي ، عمه ، عمو ، خاله و معلم كنجكاو مي شود ، بايد توجه داشت كه كنجكاوي كودك بي هدف و بي نتيجه نيست ، بلكه متضمن مشاركت فعالانه او به صورت بالقوه يا بالفعل در اعمال و رفتار الگوهاست .

زماني كه نوجوانان الگوهاي رفتاري مطلوب خويش را در شرايط و موقعيتهاي مختلف در حالت اقامه نماز مشاهده مي كنند ، احساس خوشايندي سراسر وجودشان را فرا گرفته ، عميقاً نسبت به رفتار آنها كنجكاو مي شوند و با توجه به اين كه خود فطرتي دارند مستعد و نيازمند نيايش ، با شور و شوق واحساسي زيبا و توصيف ناپذير به نماز مي ايستند.

درباره تأثير نقش الگو در شكل گيري شخصيت انسان سخن فراوان گفته شده است ؛ دراين جا ذكر خاطره اي از يكي از عارفان بزرگ مي تواند شاهد نيكويي بر اين موضوع باشد.

روزي از سهل شوشتري كه از عرفاي بزرگ و اهل كرامات بود پرسيدند چگونه به اين مقام و مرتبه رسيدي ؟ او پاسخ داد : من دركودكي نزد دايي ام زندگي مي كردم ، وقتي هفت ساله بودم ، نيمه شب ادرار به من فشار آورد ، به ناچار از رختخواب برخاستم و به دستشويي رفتم . وقتي برگشتم كه بخوابم ، دايي ام را ديدم كه رو به قبله نشسته ، عبايي به دوش كشيده ، عمامه اي دور سرش پيچيده و مشغول نماز خواندن است. از حالت او خوشم آمد ، كنارش نشستم تا نمازش تمام شد ، آنگاه از من پرسيد : پسر ، چرا نشسته اي ؟ برو بخواب .

گفتم : از كار شما خوشم آمده و مي خواهم پهلوي شما بنشينم .

گفت : نه ، برو بخواب .

رفتم و خوابيدم . شب بعد نيز از خواب بيدار شدم. وقتي از دستشويي برگشتم ، باز هم دايي مشغول نماز خواندن بود. كنارش نشستم .

به من گفت : برو بخواب .

گفتم : دوست دارم هر چه شما مي گوييد ، من هم تكرار كنم.

دايي ام مرا رو به قبله نشانيد و گفت : يك مرتبه بگو يا حاضر و يا ناظر .

من هم تكرار كردم. سپس دايي گفت : براي امشب كافي است ، حالا برو بخواب .

اين كار چند شب تكرار شد و هر شب عبارت : يا حاضر و يا ناظر را چند بار تكرار مي كردم . كم كم ، وضو گرفتن را هم آموختم و پس از آن كه وضو مي گرفتم ،هفت بار مي گفتم : يا حاضر و يا ناظر .

بالاخره كار به جايي رسيد كه من بدون اين كه نزد دايي بروم ، خودم قبل از اذان صبح بيدار مي شدم و پس از نماز تسبيح به دست مي گرفتم و پيوسته تكرار مي كردم : يا حاضر و يا ناظر و از اين كار حظّ ( بهره ي) روحاني مي بردم تا اينكه به اين مقام و مرتبه رسيدم .

در اين جا لازم است به چند نكته بسيار ظريف و در عين حال مهم توجه نمود :

1-   كودك به الگوي رفتاري خود ( دايي ) به لحاظ رفتار عاطفي متقابلي كه با او داشته ، عميقاً ، علاقه مند شده و شخصيت دايي برايش بسيار مطلوب و محبوب بوده است.

2-     كودك به لحاظ علاقه مندي به اين الگوي محبوب و شخصيت مطلوب ، نسبت به رفتار او ( نماز در نيمه شب) فوق العاده كنجكاو مي شود .

3-     كودك سعي مي كند با اشتياق فراوان همانندسازي نموده ، رفتاري از خود نشان دهد كه مانند رفتار دايي يا الگوي محبوبش باشد .

4-   بالاخره علاقه و شوقي كه وجود كودك را فرا گرفته و اخلاصي كه در او هست سبب مي شود كه احساس عميق و خوشايندي نسبت به نماز در وجود او پرورش يابد و اقامه ي نماز برايش لذت بخش باشد.

5-     مربي وارسته ، يعني دايي كودك نيز نقش مهمي در خوشايند جلوه دادن چنين تجربه نيكويي داشته است:

الف) مربي ( دايي ) همراه با چهره اي گشاده و متبسم با كودك مواجه شده است و زماني كه در نيمه شب ، كودك بر حسب اتفاق ، دايي خود را در حالت نماز و نيايش مشاهده مي كند ، او را با سيمايي منور ، متبسم و مهربان مي يابد.

ب) وقتي كه الگوي محبوب كودك ، ديگر بار بر اثر اصرار كودك براي همراهي و همگامي ، با وي مواجه مي شود ، براي او تجربه اي بسيار خوشايند فراهم مي نمايد.

ج) براي اولين نماز كودك ، آن هم در نيمه شب ، برنامه اي بسيار آسان ، مختصر ، دوست داشتني و لذت بخش فراهم مي كند. مربي بزرگوار با علم به اين كه دوره كودكي ، دوره بازي ، آقايي و مهرطلبي است و طولاني شدن نماز ممكن است از خوشايندي آن براي كودك بكاهد ، به حداقل زمان و كمترين و در عين حال عميقترين بيان (يا حاضر و يا ناظر) اكتفا مي كند و كودك با احساسي زيبا و لطيف و آرزوي تكرار دوباره چنين تجربه خوشايندي از اقامه نماز در كنار الگوي محبوب ، در حالي كه رفتار تشويق آميز و تأييد گرانه دايي يا مربي بزرگ خود را همراه دارد ، به خواب مي رود .

واقعيت اين است كه كودكان صفات اخلاقي مهم ، ارزشها و رفتارهاي پسنديده و مطلوب را در درجه اول از خانواده  و از الگوهاي رفتاري با باورهاي قوي و رفتارهاي مستمر مي آموزند . به عبارت ديگر كودكان و نوجوانان نظام ارزشها و رفتارهاي الگوهاي بزرگسال را به عنوان  هدف رفتاري مطلوب مي پذيرند ، بخصوص زماني كه رفتار الگوها ترسيمي از شيوه و طريق متعالي زندگي باشد ، پاسخي است براي نيازهاي فطري كودكان .

منبع:تبیان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)