فرزندانی صادق تربیت کنیم.
فرزندانی صادق تربیت کنیم.
● الگوئی شایسته از صداقت برای کودکتان باشید.
بهترین راه برای آموزش صداقت به کودکان آن است که پدر و مادرها و اعضاء خانوادهها خودشان سعی کنند این گونه رفتارها را در عمل به کودکان نشان دهند و با هم روراست و صادق باشند. برای مثال، وقتی قولی به کودک میدهید، حتماً به آن پایبند باشید و به آن عمل کنید. اگر به کودک میگوئید:“ بعد از ظهر تو را به پارک خواهم برد، حتماً این کار را بکنید“.
● به کودک اجازه ”خیالپردازی“ بدهید
کودکان خردسال را بهدلیل این که هنوز قادر به تشخیص تفاوت واقعیت از خیال نیستند، نمیتوانند بین راست و دروغ تفاوت گذارند. در واقع این کودکان هنوز نیازمند گسترش و توسعه دنیای خیالی خود هستند تا بتوانند قدرت خلاقیت و ابتکارشان را پرورش دهند. معمولاً ”خیالپردازیهای“ کودکان از سنین ۵ ـ ۴ سالگی به بعد کاهی مییابد و کمکم تشخیص حقیقت را از دروغ را پیدا میکنند.
اما اگر بعد از ۶ ـ ۵ سالگی نیز سعی کنند با رویا سازیهای ذهنی خود حقیقت را نادیده بگیرند، والدین بایددرصدد رفع علت این امر باشند.
برای مثال، اگر کودک ۶ سالهای مدام از دوست خیالی خود صحبت میکند، پدر و مادر باید سعی کنند فرزندشان را با کودکان دیگر همبازی کنند تا او نیازی به خیالپردازیهای واهی نداشته باشد.
● تمرین صداقت برای والدین کودکان خردسال
فعالیتهای زیر برای تمرین صداقت در کودکان خردسال توصیه میشود (تیلمن ۲۰۰۲،۱)؛
▪ صداقت یعنی، بازگو کردن آنچه که رخ داده است.
▪ صداقت یعنی، حقیقتگوئی.
▪ وقتی من راست میگویم، احساس آرامش میکنم.
▪ وقتی من در کار خود صداقت دارم، میتوانم یاد بگیرم و میتوانم به دیگران نیز کمک کنم تا این کار را یاد بگیرند.
▪ همیشه سر پیمان خود باشید. وقتی میگوئید: ”بله“ حتماً آن کار را انجام دهید، و هر وقت میگوئید: ”نه“، باز هم سر حرف خود بمانید.
▪ از قبل درباره وظایفی که والدین باید برعهده بگیرند، خوب فکر کنید.
گاهی ما (پدر و مادرها) سریع به کودک میگوئیم ”نه“، چون سرمان خیلی شلوغ است و حوصله دردسر نداریم. اما بارها پیش میآید که بعد از آن که با اصرار فرزندمان رو به رو میشویم، احساس گناه میکنیم و تسلیم خواسته کودک میشویم.
زمانی که کودک چیزی را مصرانه از والدینش میخواهد و آنها موافقت میکنند، یاد میگیرد که با پافشاری کردن برخواسته خود میتواند آن را بهدست آورد. به این دلیل بهتر است والدین قبل از آن که هر بار کلمه ”نه“ را به زبان آورند، خوب فکر کنند، ”آیا خواسته کودک موجه و قابل قبول است آیا میتوانند با صرف چند دقیقه وقت، خواسته کودک را برآورده کنند؟“ برای مثال، ممکن است رسیدگی به تقاضای کودک تنها دو دقیقه وقت ببرد در این صورت میتوانند با کمک کردن به کودک احساس ارزشمندی، غرور و مشارکت را نیز در او تقویت نمایند. و اگر در آن لحظه وقت کافی برای رسیدگی به خواسته کودک ندارند و قصد دارند فعلاً به او ”نه“ بگویند، بهتر است زمان دیگری برای آن کار در نظر بگیرند و به کودک بگویند که، ”در حال حاضر گرفتار هستم، ولی ۳۰ دقیقه دیگر میتوانم به خواسته تو رسیدگی کنم“. و اگر واقعاً قصد دارند با خواسته کودک قاطعانه مخالفت کنند و نه بگویند، باید سر حرف خود بمانند و علیرغم اصرار کودک، تسلیم نشوند.
▪ کودکان به گفتههای والدینشان خوب توجه میکنند و اگر پدر و مادرها دلیلهای خواستههای خود را برای آنها توضیح دهند، بهطور حتم، مورد پذیرش و قبول آنها نیز واقع خواهد شد.
▪ به کودک اجازه دهید تا آنچه را که میخواهد بداند، در کمال صداقت از شما بپرسد.
▪زمان مناسبی برای پاسخگوئی به پرسشهای گوناگون کودک اختصاص دهید.
▪ زمانی که متوجه میشوید فرزند خردسالتان حقیقت را به شما نمیگوید، خیلی آرام و ملایم به او بگوئید، گفتههای او آن چیزی نیست که واقعاً رخ داده است. از او خواهش کنید تا دوباره ماجرا تعریف کنید. قدم به قدم بگوید که چه اتفاقی افتاده است. پرسشهایتان را یکییکی از او بپرسید. در نظر داشته باشید، کودک خردسالتان با احتمال زیاد هیجانزده و شتابان است و میخواهد همه موضوع را یکجا برای شما تعریف کند.
▪ اگر فرزندتان بیش از ۴ سال دارد و مرتب مچ او را هنگام دروغگوئی میگیرید، بهتر است درباره آنچه که رخ داده است، چیزی از او نپرسید؛ زیرا ممکن است او را به دروغگوئی بیشتر تحریک کنید سعیتان بر این باشد که بدون پرسیدن سئوالی از کودک، صحنه را در ذهن خود مرور کنید،
”ــــــ و تو ــــــ انجام دادی“. آنگاه روز بعد از کودک دیگری که مورد اعتماد شماست و در ماجرا شرکت داشته است، بخواهید تا موضوع را برایتان تعریف کند. آنگاه راست گوئی و صداقت او را تحسین کنید و بگوئید: ”تو حقیقت را برای من تعریف کردی و من از راستگوئی تو متشکرم“.
▪ داستانهائی درباره شهامت داشتن در راستگوئی برای کودکتان تعریف کنید.